عاشقان کم کم به شور والتهاب افتاده اند
فکر عود و چای و اسپند و گلاب افتاده اند
این فرا خوان محرم مرز ها را هم شکست
ارمنی ها هم به فکر مشک آب افتاده اند
« أَلسَّلامُ عَلَى الرَّأْسِ الْمَرْفُوعِ »
زیر این شال عزا پیرهنم خوشبو شد
مادرم کودکیام، حرف دهانم میکاشت
ناگهان گفت حسین و دهنم خوشبو شد
خوب تا حنجرهام بوی حسینی که گرفت
روضه دم آمده و انجمنم خوشبو شد
هر کجا حس حسین آمده من گُل کردم
شعر نیما و سپید و کهنم خوشبو شد
بیشتر هر چه به زیر علمش سینه زدم
بیشتر بر سر و سینه زدنم خوشبو شد
بعد مرگم همه تابوت مرا بو بکشید
که به یادش دم مردن کفنم خوشبو شد
ای راحت دل، قرار جانها برگرد
درمان دل شکسته ما، برگرد
ماندیم در انتظار دیدار، ای داد
دلها همه تنگِ توست آقا برگرد . . .
( سلامتى یوسف فاطمه صلوات )
« اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجّل فرجهم»