«جایگاه پژوهش در قرآن کریم»
قسمت هفتم:
پیامدهای منفی عدم پژوهش از منظر قرآن
1- عدم تدبر (تحقیق و پژوهش) در آیات الهی عامل تعصبهای جاهلانه:
«أَ فَلَمْ یَدَّبَّرُوا الْقَوْلَ أَمْ جاءَهُمْ ما لَمْ یَأْتِ آباءَهُمُ الْأَوَّلین ». (مومنون/68)
«آیا آنها در این گفتار (آیات الهى) تدبر و اندیشه نکردند».؟
آیه فوق که در تعقیب آیات گذشته که سخن از تعصبها و اعراض و استکبار کفار در برابر پیامبر اسلام(ص) بود در آیات مورد بحث از بهانههایى که ممکن است آنها براى خود در این زمینه بتراشند و پاسخ دندانشکن آن سخن میگوید، ضمنا علل واقعى اعراض و روىگردانى آنها را نیز شرح مىدهد که در واقع در پنج قسمت خلاصه مىشود:
-
تعطیل اندیشه و تفکر در محتواى دعوت پیامبر اسلام(ص)؛ آیا آنها در این گفتار (آیات الهى) تدبر و اندیشه نکردند (أَ فَلَمْ یَدَّبَّرُوا الْقَوْلَ).؟
-
تعصب کور؛ یا اینکه مطالبى براى آنها آمده است که براى نیاکانشان نیامده (أَمْ جاءَهُمْ ما لَمْ یَأْتِ آباءَهُمُ الْأَوَّلِینَ).؟!
-
تظاهر به نا آشنایی؛ یا اینکه آنها پیامبرشان را نشناختند، لذا او را انکار مىکنند (أَمْ لَمْ یَعْرِفُوا رَسُولَهُمْ فَهُمْ لَهُ مُنْکِرُونَ).
-
مارک زن به پیامبر و اکراه از حق؛ یا اینکه مىگویند او دیوانه است (أَمْ یَقُولُونَ بِهِ جِنَّةٌ).؟! (بَلْ جاءَهُمْ بِالْحَقِّ). (وَ أَکْثَرُهُمْ لِلْحَقِّکارِهُونَ).
-
بهانهجویی و فرار از حق؛ آیا بهانه فرار آنها از حق این است که تو از آنها اجر و مزد و هزینهاى در برابر دعوتت تقاضا مىکنى؟ در حالى که رزق پروردگارت براى تو بهتر است و او بهترین روزى دهندگان است. (أَمْ تَسْأَلُهُمْ خَرْجاً فَخَراجُ رَبِّکَ خَیْرٌ وَ هُوَ خَیْرُ الرَّازِقِینَ).
به هر حال قرآن با بیان گویایى که در این پنج مرحله بیان داشته روشن مىسازد که این کوردلان تسلیم حق نیستند و عذرهایى که براى توجیه مخالفت خود ذکر مىکنند بهانههاى بى اساسى بیش نیستند.
در آیه بعد به عنوان یک نتیجهگیرى کلى از آنچه گذشت چنین مىگوید: «به طور قطع و یقین تو آنها را به صراط مستقیم دعوت مىکنى» (وَ إِنَّکَ لَتَدْعُوهُمْ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ).[[1]]
2- عدم تحقیق و پژوهش (تدبر، تفکر و تعقل) از عوامل مهم نفاق:
« أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلى قُلُوبٍ أَقْفالُها ».(محمد/24)«آیا آنها در آیات قرآن تدبر نمىکنند (تا حقیقت را دریابند و وظائف خود را انجام دهند) یا بر دلهاى آنها قفل نهاده شده است».؟!
در این آیه دو چیز عامل بیچارگى و بد بختی معرفی شده است: 1- عدم تدبر و تفکر در قرآن، این برنامه هدایت الهى و این نسخه کامل شفابخش، 2- هواپرستى و اعمال ناشانسته بر دلها به گونهاى قفل میزند که هیچ حقیقتى در آن نفوذ نمىکند.
در تفسیر جمله«أَمْ عَلى قُلُوبٍ أَقْفالُها» از امام صادق(ع) چنین آمده است: ان لک قلبا و مسامع، و ان اللَّه اذا اراد ان یهدى عبدا فتح مسامع قلبه، و اذا اراد به غیر ذلک ختم مسامع قلبه، فلا یصلح ابدا و هو قول اللَّه عز و جل: «أَمْ عَلى قُلُوبٍ أَقْفالُها» براى تو قلبى است و گوشهایى که (راه نفوذ در آن است) و خداوند هر گاه بخواهد بندهاى را (بخاطر تقوایش) هدایت کند، گوشهاى قلب او را مىگشاید، و هنگامى که غیر از این بخواهد برگوشهاى قلبش مهر مىنهد، به گونهاى که هرگز اصلاح نخواهد شد، و این معنى سخن خداوند است«أَمْ عَلى قُلُوبٍ أَقْفالُها».[[2]]
3- تباهی عمل صالح در نتیجه عدم تفکر (پژوهش)
«أَ یَوَدُّ أَحَدُکُمْ أَنْ تَکُونَ لَهُ جَنَّةٌ مِنْ نَخیلٍ وَ أَعْنابٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ لَهُ فیها مِنْ کُلِّ الثَّمَراتِ وَ أَصابَهُ الْکِبَرُ وَ لَهُ ذُرِّیَّةٌ ضُعَفاءُ فَأَصابَها إِعْصارٌ فیهِ نارٌ فَاحْتَرَقَتْ َکذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمُ الْآیاتِ لَعَلَّکُمْ تَتَفَکَّرُون ». (بقره/266) «آیا از میان شما کسى هست که دوست داشته باشد که او را بوستانى از خرما و انگور بوده باشد، و جویها در پاى درختانش جارى باشد، و هر گونه میوهاى دهد، و خود پیر شده و فرزندانى ناتوان داشته باشد، به ناگاه گرد بادى آتشناک در آن بوستان افتد و بسوزد؟ خدا آیات خود را براى شما اینچنین بیان مىکند، باشد که بیندیشید».
درآیه فوق، خداوند ترک اندیشه، تفکر، تحقیق و پژوهش را سرچشمه بدبختیهاى انسان مخصوصاً کارهاى ابلهانهاى همچون منتگذاردن و ریا که سودش ناچیز و زیانش سریع و عظیم است معرفی نموده و همگان را به تفکر و اندیشه دعوت مىکند.
4- عدم تذکر و عبرت آموزی از تاریخ در سایه عدم توجه و تعقل در سرگذشت پیشینیان
« کِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیْکَ مُبارَکٌ لِیَدَّبَّرُوا آیاتِهِ وَ لِیَتَذَکَّرَ أُولُوا الْأَلْباب». (ص/29)«این کتابى پر برکت است که بر تو نازل کردهایم، تا آیات آن را تدبر کنند، و صاحبان مغز و اندیشه متذکر شوند».
در این آیه شریفه، هدف نزول قرآن -که تعلیماتش جاویدان، و دستوراتش عمیق و ریشهدار، و برنامههایش حیاتبخش و راهبر انسان در طریق هدف آفرینش است - را چنین بیان داشته است که آیاتش سرچشمه فکر و اندیشه، و مایه بیدارى وجدانها گردد و آن نیز به نوبه خود حرکتى در مسیر عمل بیافریند.
آیه فوق که به ادامه آیات در مورد سرگذشت دو تن از انبیای الهی حضرت داوود و سلیمان بیان شده است، به عبارتی ما را به تفکر و تحقیق و پژوهش در سرگذشت پیشینیان دعوت میکند تا از سیره و روش زندگی آنها درس و عبرت گرفته و مسیر زندگی خود را اصلاح نماییم.
5- نزاع و درگیریها توسط جهالت و عدم علم و آگاهی و تعقل
«یا أَهْلَ الْکِتابِ لِمَ تُحَاجُّونَ فی إِبْراهیمَ وَ ما أُنْزِلَتِ التَّوْراةُ وَ الْإِنْجیلُ إِلاَّ مِنْ بَعْدِهِ أَفَلا تعْقِلُون».(آل عمران/65)«اى اهل کتاب! چرا در باره ابراهیم به گفتگو و نزاع مىپردازید (و هر کدام او را از خود مىدانید) در حالى که تورات و انجیل بعد از او نازل شده (و دوران او قبل از موسى ع و مسیح ع بود) آیا اندیشه نمىکنید».؟
آیه فوق انسانها را به تعقل و اندیشه فراخوانده و گویا از آنها میخواهد به فطرت دورنی خود رجوع نموده از او سئوال کنده که آیا چنین چیزى معقول است که پیامبر پیشین پیرو آئینهاى بعد از خود باشد؟
در آیه بعد از طریق دیگرى آنها را مورد سرزنش قرار داده، مىفرماید:«شما کسانى هستید که در باره آنچه نسبت به آن آگاهى داشتید بحث و گفتگو کردید ولى چرا در باره آنچه به آن آگاهى ندارید، بحث و گفتگو مىکنید».؟ (ها أَنْتُمْ هؤُلاءِ حاجَجْتُمْ فِیما لَکُمْ بِهِ عِلْمٌ فَلِمَ تُحَاجُّونَ فِیما لَیْسَ لَکُمْ بِهِ عِلْمٌ).
اشاره به اینکه شما در مسائل مربوط به مذهب خودتان که از آن آگاهى داشتید بحث و گفتگو کردید و دیدید که حتى در این مباحث گرفتار چه اشتباهات بزرگى شدهاید و چه اندازه از حقیقت دور افتادهاید (و در واقع علم شما جهل مرکب بود)، با این حال چگونه در چیزى که از آن اطلاع ندارید بحث و گفتگو مىکنید و در نتیجه سخنى مىگوئید که با هیچ تاریخى سازگار نیست.[[3]]
با توجه به مطالب مذکور میتوان نتیجه گرفت که قرآن پیرامون امر تحقیق و پژوهش و مبانی آن که اکنون بین متخصصین و محققین در ایراد یک مبنای اصلی اختلاف وجود دارد، مبانی متفاوتی را متذکر میشود که عبارت است از: پذیرش هر سه مبنای پژوهش؛
-
متن محورE آیاتی از قرآن که اشاره به تدبر دارند.
-
مساله محورE آیاتی از قرآن که اشاره به امر تفکر دارند.
-
موضوع محورE آیاتی از قرآن که اشاره به امر تعقل دارند.
ادامه دارد......
[1]- تفسیر نمونه، ج14، ص: 278
[2] - تفسیر نور الثقلین جلد 5 صفحه 41.
[3] - تفسیر نمونه، ج2، ص: 605