24 ذی الحجه مصادف است با روز مباهله: در چنین روزی در سال دهم هجری قمری واقعه مباهله روی داد . شرح ماجرا این گونه است که در این سال هیئت نصاراى نجران به دنبال نامهاى که پیغمبر اسلام به کشیش بزرگ آنجا نوشت و او را به اسلام دعوت فرمود، به مدینه آمدند تا در این باره تحقیق گسترده ای انجام دهند. این گروه ده نفره به همراه لباس های فاخر خود پس از ورود به مدینه النبی سراغ حضرت رسول اکرم ص را از مردم این شهر گرفتند . با چنین وضعیتی آن حضرت افراد یاد شده را نپذیرفتند چرا که وضع ظاهر آنان حکایت از نوعی فخر فروشی به مسلمانان داشت . رییس هیات مزبور برای یافتن دلیل این عمل پیامبرص به سراغ زعمای قوم رفت و آنها دلیل این امر را وضع فخر فروشانه آنها اعلام کردند . آنان پس از تغییر حالت ظاهری خود به سوی پیامبر آمدند اما پیامبر این بار آنان را به حضور خویش پذیرفت .
آنان سپس از پیامبر اکرم ص در باره قرآن و دین اسلام سووالاتی کردند و به پرسش درباره ماهیت و مفهوم برخی آیات قرآن کریم پرداختند . در این میان بود که آیات سوره آل عمران - از نخستین آیه تا حدود 70 آیه بر قلب پیامبر عظیم الشان اسلام نازل شد . در ضمن همین آیات بود که آیه مباهله نیز نازل گردید . : «فمن حاجک فیه من بعد ما جاءک من العلم فقل تعالوا ندع ابناءنا و ابناءکم و نساءنا و نسائکم و انفسنا و انفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنة الله على الکاذبین» (و هر کس با وجود این دانش که براى تو آمده باز هم درباره عیسى با تو مجادله کند به آنها بگو: بیایید تا ما پسران خود را بیاوریم و شما هم پسرانتان را و ما زنانمان را و شما نیز زنانتان را و ما نفوس خود را و شما هم نفوس خود را، آن گاه تضرع و لابه کنیم و لعنتخدا را بر دروغگویان قرار دهیم. )
بدین ترتیب پیغمبر اسلام به امر خداى تعالى نصاراى نجران را به مباهله دعوت کرد و آنها نیز پذیرفته و گفتند: فردا براى مباهله مىآییم. فردای آن روز رسول خدا(ص)در حالى که دستحسن و حسین را در دست داشت و فاطمه(س)نیز به دنیال ایشان بود و على(ع)از پیش روی مىرفت براى مباهله حاضر شد. ابو حارثه یکی از اعضای نصرانی پرسید؛ اینها که همراه محمد هستند کیاناند؟ بدو گفتند: آن یک عمو زاده و داماد اوست، و آن دو کودک پسران دخترشهستند و آن زن نیز دختر او و عزیزترین و نزدیکترین افراد نزد او مىباشد. رسول خدا(ص)همچنان آمد و در جاى مباهله دو زانو روى زمین نشست. ابو حارثه که آن منظره را دید گفت: به خدا سوگند محمد به همان گونه که پیغمبران براى مباهله روى زمین مىنشینند نشسته است و از این رو از مباهله با پیغمبر اسلام خوددارى کرده و سرباز زد و گفت: من مردى را مىبینم که با تمام جدیت آماده مباهله است و ترس آن را دارم که در ادعاى خود راستگو باشد و یک سال بر ما نگذرد که در دنیا نصرانى مذهبى به جاى نماند و همگى هلاک شوند و به دنبال آن به نزد رسول خدا(ص)آمده گفتند: اى ابا القاسم ما با تو مباهله نمىکنیم و حاضر به مصالحه و پرداخت جزیه هستیم، و رسول خدا(ص)براى آنها قراردادى نوشت که هر ساله دو هزار جامه که قیمت هر جامه چهل درهم خالص باشد بپردازند. مرحوم طبرسى دنباله گفتار بالا نقل کرده که ابو حارثه در آخرین روز توقف در مدینه به دست آن حضرت مسلمان شد.