چهل حدیث از حضرت اباعبدالله الحسین(علیه السلام)
رُوِی عَنْ أَبی عَبْدِاللهِ الْحُسَیْن(علیه السلام):
5- تباهی دنیا
«إِنَّ هذِهِ الدُّنْیا قد تَغَیَّرَتْ وَ تَنَکَّرَتْ وَ أَدْبَرَ مَعْرُوفُها، فَلَمْ یَبْقَ مِنْها إِلاّ صُبابَةٌ کَصُبابَةِ الاِْناءِ وَ خَسیسُ عَیْش کَالْمَرْعَی الْوَبیل، أَلا تَرَوْنَ أَنَّ الْحَقَّ لا یُعْمَلُ بِهِ وَ أَنَّ الْباطِلَ لا یُتَناهی عَنْهُ، لِیَرْغَبَ الْمُؤْمِنُ فی لِقاءِاللّهِ مُحِقًّا، فَإِنّی لا أَرَی الْمَوْتَ إِلاّ سَعادَةً وَ لاَ الْحَیاةَ مَعَ الظّالِمینَ إِلاّ بَرَمًا، إِنَّ النّاسَ عَبیدُ الدُّنیا وَ الدّینُ لَعْقٌ عَلی أَلْسِنَتِهِمْ یَحُوطُونَهُ مادَرَّتْ مَعائِشُهُمْ فَإِذا مُحِّصُوا بِالْبَلاءِ قَلَّ الدَّیّانُونَ.»
امام حسین(علیه السلام) در هنگام سفر به کربلا فرمود: راستی این دنیا دیگرگونه و ناشناس شده و معروفش پشت کرده، و از آن جز نمی که بر کاسه نشیند و زندگی پست، همچون چراگاه تباه، چیزی باقی نمانده است. آیا نمی بینید که به حقّ عمل نمیشود و از باطل نهی نمیگردد؟ در چنین وضعی مؤمن به لقی خدا سزاوار است. و من مرگ را جز سعادت، و زندگی با ظالمان را جز هلاکت نمیبینم. به راستی که مردم بنده دنیا هستند و دین بر سر زبان آنهاست و مادام که برای معیشت آنها باشد پیرامون آناند، و وقتی به بلا آزموده شوند دینداران اندکاند.
6- نعمت ناخوش انجام
«أَلاِْسْتِدْراجُ مِنَ اللّهِ سُبحانَهُ لِعَبْدِهِ أَنْ یُسْبِغَ عَلَیْهِ النِّعَمَ وَ یَسْلُبَهُ الشُّکْرَ.»
غافلگیر کردن بنده از جانب خداوند به این شکل است که به او نعمت فراوان دهد و توفیق شکرگزاری را از او بگیرد.
7- عبادتِ تاجران، عابدان و آزادگان
«إِنَّ قَوْمًا عَبَدُو اللّهَ رَغْبَةً فَتِلْکَ عِبادَةُ التُّجّارِ وَ إِنَّ قَوْمًا عَبَدُوا اللّهَ رَهْبَةً فَتِلْکَ عِبادَةُ الْعَبیدِ، وَ إِنَّ قَومًا عَبَدُوا اللّهَ شُکْرًا فَتِلْکَ عِبادَةُ الاَْحْرارِ وَ هِی أَفْضَلُ الْعِبادَةِ.»
گروهی خدا را از روی میل و رغبت (به بهشت) عبادت میکنند که این عبادت تاجران است، و گروهی خدا را از روی ترس (از دوزخ) میپرستند و این عبادت بندگان است و گروهی خدا را از روی شکر(و شایستگی پرستش) عبادت میکنند و این عبادت آزادگان است که بهترین عبادت است.
8- پرهیز از ستمکاری
«إِیّاکَ وَ الظُّلْمَ مَنْ لا یَجِدُ عَلَیْکَ ناصِرًا إِلاَّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ.»
برحذر باشید از ستم کردن به کسی که یاوری جز خداوند عزّوجلّ ندارد.
9- روی آوردن به دیندار، جوانمرد و اصیل
«لا تَرْفَعْ حاجَتَکَ إِلاّ إِلی أَحَد ثَلاثَة: إِلی ذی دین، أَوْ مُرُوَّة، أَوْ حَسَب.»
جز به یکی از سه نفر حاجت مبر: به دیندار، یا صاحب مروّت، یا کسی که اصالت خانوادگی داشته باشد.
10- نشانهی مقبول و نامقبول انسانها
«مِنْ دَلائِلِ عَلاماتِ الْقَبُولِ: أَلْجُلُوسُ إِلی أَهْلِ العُقُولِ. وَ مِنْ عَلاماتِ أَسْبابِ الْجَهْلِ أَلْمُماراةُ لِغَیْرِ أَهْلِ الْکُفْرِ. وَ مِنْ دَلائِلِ الْعالِمِ إِنْتِقادُهُ لِحَدیثِهِ وَ عِلْمُهُ بِحَقائِقِ فُنُونِ النَّظَرِ.»
از دلائل نشانهی قبول، همنشینی با خردمندان است.
و از نشانهی موجبات نادانی، مجادله با مسلمانان.
و از نشانهی دانا این است که سخن خود را نقّادی میکند و به حقایق فنونِ نظر، داناست.
11- نشانه هی مؤمن
«إِنَّ الْمُؤْمِنَ اتَّخَذَ اللّهَ عِصْمَتَهُ وَ قَوْلَهُ مِرْآتَهُ، فَمَرَّةً یَنْظُرُ فی نَعْتِ الْمُؤمنینَ وَ تارَةً یَنْظُرُ فی وَصْفِ المُتَجَبِّرینَ، فَهُو مِنْهُ فی لَطائِفَ وَ مِنْ نَفْسِهِ فی تَعارُف وَ مِنْ فِطْنَتِهِ فی یَقین وَ مِنْ قُدْسِهِ عَلی تَمْکین.»
به راستی که مؤمن خدا را نگهدار خود گرفته و گفتارش را آیینه خود، یک بار در وصف مؤمنان مینگرد و بار دیگر در وصف زورگویان، او از این جهت نکته سنج و دقیق است و اندازه و قدر خود را میشناسد و از هوش خود به مقام یقین میرسد و به پاکی خود استوار است.